مي خواستيم در مورد صنايع دستي استان گزارشي براي يزدفردا آماده كنيم اولين چيزي كه ذهنمان را به خود متوجه كرد شعر بافي(نساجي) يزدي ها بود و گل سر سبد هنر شعر بافي دارائي بافي ،ما را به خود جذب نمود .
قدري تحقيق نموده و سر از ميدان وقت ساعت يزد در آورديم و كارخانه خجسته يزد در اين كارگاه قديمي عمو رمضان رضائي با دستگاه قديمي خود براي استاد خجسته مشغول بافتن بود و ما را به ياد پوستر هاي معرفي دارائي انداخت و پس از گفت و گوي مختصري دريافتيم كه عمو رمضان بافنده دارائي است و قسمت هاي اوليه كار را خود او انجام نمي دهد و طراحي و رنگرزي توسط استاد خجسته صورت مي گيرد .
.
پس از آن زندان اسكندر يزد كه پر آوازه ترين بناي تاريخي يزد است ما را به خود جذب نمودونكته مهم زندان اسكندر وجود كارگاه دارائي بافي و ترمه بافي دستي در آن بود .
براي ما كافي بود كه به همراه دارائي با يكي از استاد كاران دارائي آشنا شويم كسي كه از ابتداي طراحي و رنگ آميزي و غيره را انجام داده و در حال حاضر تنها باقي مانده نسل دارائي بافان قديمي يزد است كه هنوز نيمه جاني از او باقي است و تنها منتقل كننده اين هنر بومي و اصيل ايران است.
براي شروع بهتر ديديم كه اصل دارائي را معرفي نمائيم تا بدانيم در مورد چه چيز و با چه كسي گفت و گو مي نمائيم
دارايي: بافته اي از ابريشم و رنگ است كه راز ها و گفته هاي، ناگفته بسيار دارد .دارائي بافته هاي زيبا و ويژه يزد است.براي تهيه آن نخهاي تار را قبل از بافت به روشهاي خاصي رنگ مي کنند،به طوري که پس از بافت نقش هاي متنوعي در آن پياده مي شود.ماده خام دارائي قبلا ابريشم خالص بود و اکنون ابريشم مصنوعي است و نخ معمولي است .
دارايي يا (ايکات) روشي ديرينه در بافت پارچه هاي منقش با رنگرزي کردن نخ ها بر اساس طرح ها پيش از بافتن آنهاست تا به تدريج که کار بافتن پيش مي رود، نقش نيز نمودار مي گردد. واژه " ايکات " از واژه مالايايي منجيکات مي آيد که به معناي بستن يا گره زدن يا پيچاندن است و منظور از آن شيوه بستن تاروپود از روي الگوئي است که از پيش آماده شده است. در زبان فارسي به فرآورده اين شيوه دارائي مي گويند.
و استاد غضنفر ملك ثابت بازمانده نسل دارائي بافان يزد علت نام نهادن دارائي به اين نوع بافت پارچه را برايمان بيان نمود : دارئي ، تزئينات و زينت اتاقها دارائي بوده و هر دختري راكه عروس مي كردند قواره هايي از اين پارچه را كه 16 نوع بوده است به همراه ترمه ، هنگام تهيه جهيزيه عروس به او هديه مي دادند
و اين دارائي الان انحصار شده به يك كار روميزي و يكي رو رختخوابي ولي 16 نوع دارائي وجود داشته لنگ و چاديشب رختخواب پيچ وبقچه و سه رقم شمد و سه رقم روميزي و اينها را من تماما بلد بوده و الان انجام مي دهم و كار بافته شده را موجود دارم
استاد غضنفر ملك ثابت دارائي بافي را تلفيقي از فن رنگرزي و بافت پارچه مي داند و توضيح مي دهد كه معمولا براي ايجاد نقش بروي پارچه دو روش وجود دارد يا هنگام بافت نقش را در پارچه ايجاد مي كنند و يا از طريق چاپ آن را بروي پارچه مي آورند. دارائي بافي روشي متفاوت از اين دو روش است. در دارائي بافي نقش را بروي تار يا پود يا هر دو؛ به وسيله ي رنگرزي منتقل مي كنند، سپس آن را مي بافند. كاري بس دشوار است اما پارچه اي بسيار استثنايي به ارمغان مي آورد.
استاد غضنفر ملك ثابت يك راز استفاده از رنگها در دارائي را به نقل از پيشنيان خود اينگونه بيان مي كند :80سال پيش تر حشره كش نبوده شيشه هاي در اتاق هايشان را سبز و زرد و قرمز مي كردند زينت اتاقشان را نيز دارائي همينطور پرده ورو رختخوابي و.رو ميزي حالا چه حكمتي است كه پشه از سبز و زرد و قرمز خوشش نمي آيد و داخل اتاق نمي آمده است و حالا جايگزين اينها حشره كش شده است، آن روزها 80 تا صد سال قبل حشره كش نبود و پدران ما با داشته هاي خود به فكر استفاده بهتر از زندگي بودند كه استفاده از رنگها خود راز ورمزي داشت.
وي در ادمه افزود : براي رنگ نمودن به حکم سنت هميشه از رنگ هايي طبيعي استفاده مي كرديم . از نمونه رنگ هائي که به کار مي رفت و مي رود بايد نيل را براي رنگ آبي، روناس و قرمز دانه را براي رنگ قرمز و پوست درخت گل را براي رنگ زرد و مواد معدني و خاکي گوناگون را براي رنگ سياه نام برد و در حال حاضر نيز ما سعي خود را مي نمائيم تا از رنگهاي ثابت و قابل شستشو استفاده نمائيم .
پيرمرد دارائي باف يزدي با نگاهي به دوردست اضافه نمود : نقش هايي بي شمار از ساده ترين نقش هاي راه راه و لوزي تا پيچيده ترين سبک كه طاووس و خوشه انگور و درخت سرو ونقش هاي بسيار زيباي ديگر از نسلي به نسل ديگر انتقال يافته است. هيچ گاه دو نمونه دارائي همسان نمي توان يافت بلکه هر بافت، نرمي و مواجي ويژه اي دارد که آن را از انواع ديگر بافت ها ممتاز مي کند و هر دارائي مثل گوهري كمياب است كه هرگز نمونه اي مثل خود را نخواهد داشت و شايد مشابه و نزديك به آن طرح را بتوانيد بيابيد و دارائي تنها چيزي است كه در اين عالم جفت خود را نخواهد داشت وهر استادي به هنگام رنگ نمودن نخ ها بر اساس نوع تفكر خود تغييرات كوچكي خواهد داد و شايد اين تنوع طرح ها ست كه دارائي را دارائي كرده است .
استاد غضنفر ملك ثابت در مورد انواع دارائي اينگونه توضيح داد : انواع دارائي:
1- تاري 2 پودي 3- تاري و پودي عنوان نموده وروش تهيه دارائي را اينگونه شرح داد :
روش تهيه دارائي در انواع مختلف آن به يك صورت است. فقط بر اساس نوع دارائي طرح بروي همان الياف پياده مي شود. در تهيه اين بافت ابتدا اليافي كه قرار است بر روي آن نقشي منتقل شود را مرتب مي كنند سپس به دسته هاي سي تا چهل تايي تقسيم مي كنند و از داخل دو عدد چوب كه داراي سوراخ هاي متعدد است عبور مي دهند، به طوري كه يكي از چوب ها در ابتداي الياف وديگري در انتهاي الياف قرار مي گيرند. اين عمل بخاطر اين است كه الياف مرتب شوند و بتوان به راحتي طرح را بر روي آن انتقال داد. آن گاه طرح را بروي الياف انتقال مي دهند. به عنوان مثال اگر طرح ما داراي رنگ هاي سبز، زرد و قرمز باشد، در هر دسته از الياف قسمت هايي از آن بايد رنگ زرد، قسمتي قرمز،سبز يا سفيد باقي بماند. براي تفكيك حدود اين قسمت ها ما بين آن را به وسيله ي نخ هاي موم اندود شده و يا لاستيك هاي تيوپ دوچرخه كه قابل انعطاف است گره مي زنيم. اين گره ها نه به طور كامل بلكه تا حدودي مانع عبور رنگ به قسمتهاي ديگر مي شود.
بعد از اين مرحله دسته هاي الياف را از چوب ها جدا مي كنند و در قسمت هايي كه رنگ روشن تر است، هر دسته را در قسمت رنگرزي رنگ مي كنيم، ابتدا زرد سپس قرمز و بالاخره سبز. وقتي تمام دسته ها را رنگرزي كرديم آنها را با آب مي شوئيم .
آن گاه گره ها را باز مي كنيم. در قسمت هايي كه گره خورده به مقدار خيلي كم ، رنگ ها با هم مخلوط مي شوند كه اين باعث مي شود جلوه اي زيبا به دارائي بدهد.
بعد از اين مرحله چله كشي مي كنيم و نخها را به روي دستگاه بافت آن نصب مي كنيم .
در هنگام بافت مقداري از اين بافت كش مي آيد و باعث مي شود كه ما در دارائي طرح هايي با خطوط كاملا مشخص نداشته باشيم و گويا طرح مقداري جابجا شده است كه اين گونه طرح و بافته ها خاص دارائي است و زيبايي بي نظيري به پارچه ي دارائي مي دهد. معمولا طرح هايي كه در دارائي استفاده مي شود ساده، هندسي و بزرگ هستند.
از دارائي در زمان هاي قديم به عنوان لباس استفاده مي كردند كه مختص قشر ثروتمند بوده است البته در ايران براي لباس استفاده نمي شده است و بيشتر به عنوان روميزي ، پرده وبقچه كاربرد داشته و امروزه هم بعنوان بافته هاي تزئيني استفاده مي شود.
استاد ملك ثابت با تواضع تمام كه نشان دهنده صداقت و مرام يزديهاي قديم است در مورد همقطاران خود اينچنين مي گويد :استاداني كه در حال حاضر به اين امر در شهر يزد مشغول هستند: استاد غديري، استاد خجسته، استاد شريف ترك وما هم كه كوچكتر از همه هستيم در خدمت استادان اين حرفه شاگردي مي كنيم . وهم اكنون در مركز آموزش سازمان صنايع دستي يزد اين رشته در حال آموزش است و من خوشحالم كه واسطه انتقال اين هنر اصيل ايراني و يزدي به نسل بعد از خود هستم .
سئوالات خودماني از استاد هنر دارائي بافي ايران يا به نوعي پير هنر دارائي بافي ايران :
استاد غضنفر ملك ثابت چند سال داريد و چگونه دارائي باف شديد ؟ من متولد 1310 هستم وحدود 76 سالم است ودر مورد دارائي باف شدنم بايد بگويم كه دارئي 260 سال است كه با خاندان ما هست. پدر ،پدرم و پدرم نيز وصيت كرده وگفته كه اين را ادامه دهيم در حال حاضر هم مشغول بافتن دارائي هستيم ونوه من در حال حاضر صد در صد كار را فرا گرفته است و استاد كار اين حرفه است.
من خيلي علاقه به رانندگي داشتم و با توجه به اين كه آن زمانها ماشين كم و تازه بود براي من جذابيتش بيشتر از شعر بافي (نساجي ) بود و اصرار داشتم كه به قول يزدي ها شوفر شوم اما پدرم گفت تو بايد استاد كار دارئي بافي شوي بعد مي تواني هر كاري دلت خواست انجام دهي و با توجه به اين كه آن روزها پدر خانواده حرف اول و آخر را مي زد اطاعت نموده ومن هم مدعي بودم بلد هستم پدرم شرط نمود اگر روز سوم كاررا تحويل من دادي مي دونم كه بلدي، آمديم و همين عمل را انجام داديم
و كار را تحويل داديم و بعد گفت شما بايستي تونه را تنگ كشي و من كارگر ندارم و من تونه را تنگ كشيدم و يك روز داشت پيچون مي بست
روزي ديگر كه به كارگاه پدر براي اجازه گرفتن (اجازه براي انتخاب شغل رانندگي )رفتم
او در حال پيچون بستن بود
گفت بيا و اين را ياد بگير كه پنجاه سال ديگر نونش را بخوري و حالا چه نتيجه اي داره آخرش بايد ببافي و مي بافي و بيا اين را ياد بگير
من كنار پدر نشسته و مشغول پيچون بستن شدم سه نوع بستن پيچون
1-پيچون دارائي
2-پيچون روتختخوابي
3-چاديشب دارائي و بقچه دارائي
اين سه را نيز به من تمرين داد و گفت حالا ديگه خاطر جمع هستم و هر كجا كه مي خواهي برو.
سئوال :استاد اگر ممكن است توضيح دهيد" تونه" چيست ؟
استاد ملك ثابت جواب داد :"تونه "همون ريسماني است كه پدرم براي آزمايشم يك بقچه آن را به من داده بود
حدود صدمتر مي شود 5 تا بيست متر كار مي شود يك بقچه و همان تار را تونه مي گويند
وي در ادامه مطلب خود افزود ::من چند سالي به شغل رانندگي كاميون مشغول بودم و كوچكترين حادثه اي هم من نداشتم
پيرمرد خسته يزدي ما را به ياد پدرش انداخت از او پرسيديم استاد پدرتان كه بود و چه كاره ؟
با اندوه فراوان جواب داد :اسم پدر من حسن بوده، ملك هم معروف بود، حسن ملك ثابت ، در بازار به حسن ملك شهرت داشته و استاد شعر بافان(نساجان ) زمان خود بوده زمان قديم در محله مالمير و يعقوبي و اطراف استاد شعر بافان (نساجان )او معرفي شده بوده .و در زمان پهلوي كه آمدند و نخ دادند كه لباس امنيه و ژاندارمي و اينها را ببافند و ايشون به عنوان يكي از استادان شعر بافان(نساجان ) يزد بود ديگراني هم بودند همچون حسين عباس و يك خان بود ساكن ميدان شاه آنزمان(ميدان سيد مصطفي خميني ) پنج يا شش نفر بودند كه به عنوان استاد معرفي شده بودند
سئوال:در حال حاضر استاد به چه كاري مشغول هستيد ؟؟
من الان در صنايع دستي و ميراث فرهنگي ،هر دو به عنوان مربي مشغول كار بوده و آموزش مي دهم ميراث فرهنگي هم چون ادغام شده فرقي نمي كند ولي دو ارگان متولي بودند و حالا يكي شدند ولي مثل اينكه ما هم به مانند شغلمان بايد به تاريخ بپيونديم و هنوز حسرت بيمه بودن را بايد بكشيم و با هفتاد و شش سال سن با قرار داد هاي پاره وقت از ما استفاده مي كنند و با توجه به اين كه دوسال سابقه پداخت بيمه داشتم هيچ يك از ارگانهاي دولتي حاضر به بيمه نمودن ما نيستند و شايد هم منتظرند كه ما هم مثل پيشينيان خود بميريم و از شر مان راحت شوند و نتيجه هفتاد سال دارائي بافي خانوادگي من شده عدم تامين زندگي و اگر روزي نتوانم كار نمايم آن روز را بايد گرسنه بمانم .
سئوال مكان انجام اين كار كجاست ؟؟
زندان اسكندر الان دارم آنجا با كمك نوه ام كه در آموزش به افراد مشتاق به من كمك مي كند و آموزش به مردان را وي انجام مي دهد و خودم در محل صنايع دستي به خواهران آموزش مي دهم و حدود 10 تا 12 سال است كه من در صنايع دستي مربي هستم و يك عده اي هم آمدند از اين كار آموزان دستگاه زده و در حال كار مي باشند و خودم نيز سرپرستي مي نمايم و سركشي(سر پرستي ) مي كنم و دستگاهاي آنها را راه اندازي و سرويس دهي مي نمايم (البته رايگان ) و 6نفر به صورت كامل در حال كار مي باشند و دو نفر از آنها كه كار توليديشان را خودم خريداري مي نمايم
سئوال :استاد آيا اين كار زندگي را تامين مي نمايد و در آمدش كافي است ؟
استاد با نگاهي به آسمان گفت : :ببينيد اين شغل تا كار مي كني بله ،ولي خدا نكند كه نتوانيم !!!!با توجه به اينكه بيمه نيستيم خدا ميداند چه مي شود و خدا روزي رسان است و تا حالا ما را به حال خود رها نكرده است و باز هم شاكريم !!
يكي از ويژيگي هاي اين كار سبلامت جسمي در آن است براي مثال يكي از خانمهائي كهآموزش مي ديد .بيمار بوده و قند و اوره و چربي خون داشت و 45 روز آموزش ديد و متوجه شد كه بيماريش رو به بهبودي گذاشته،چون به هنگام كا ر نساجي كه روزانه حداقل دو تا پنج ساعت فعال بود ، تمامي اعضاء بدن در حال فعاليت است، اين است كه باعث كاهش قند وي شده و يكي از اطباء مي گفت كه قند مي گويد يا من را بسوزان يا من تورا مي سوزانم .و قند را بايد كه سوخت
و اين كار آموز ما كه خوب شده در منزل اقدام به راه اندازي يك دستگاه دارائي بافي نموده ودر حال بافتن مي باشد
شعر بافاني هم ما داشتيم كه هشتاد سال در كارخانه نساجي كار نمودند و چشم سالم و گوش و همه اعضاء بدن سالم بود ولي حالا نه همه كلكسيون مريضي هستند ،چون كسي كار نمي كند .
سئوال :استاد براي راه اندازي يك كارگاه به چه مقدار فضا نياز است ؟؟
استاد ملك ثابت : :يك اتاق سه در چهار
سئوال :با چه مقدار هزينه مي توانند كارگاه راه اندازي نمايند ؟؟
جواب :با حدود ششصد تا هفتصد هزار تومان كه بانك هم در اين زمينه وام مي پردازد و با گواهي پايان آموزشي كه از ما دريافت مي كنند مي توانند از بانكها وام بگيرندو از يك ميليون تا پنج ميليون تومان نيز وام مي دهند .و خوشبختانه توسط دولت حمايت مي شوند و عده اي اين وام را گرفته و كار مي نمايند
وي در ادامه افزود :در قديم همه در حال تلاش بودند و زن و مرد در كارخانه هاي كوچك نساجي مشغول به كار بودند و بيكاري نداشتيم و شعر بافي كه آمد بيكاري ديگر نداشتيم ،ولي متاسفانه شعر بافي را كشتند .من به آقاي هاشمي رفسنجاني هم گفتم در نمايشگاهي كه در تهران برگزار شد و من هم شركت كرده بودم آقاي رفسنجاني پرسيدند كه هنوز اينها هست ،گفتم بله اين تتمه اش هست و ديگه به آخرش رسيده گفتند يعني چه ؟گفتم يعني شعر بافي را كشته و لگد مال هم نمودند
و تا اين شعر بافي بوده نه دختر بي كار بوده و نه پسر و زن و مرد در داخل خانه كار مي كردند و اموراتشان را مي گذراندند و يكي توپ كار مي بافتند متري 15 ريال تا دو تومان و تا بيست و پنج ريال مي فروختند و اموراتشان را مي گذراندند
وفتي يك مرد شش ، هفت تا پسر و دختر را عروس و داماد مي كرد با دو يا سه تا دستگاه شعر بافي و خانه هاي آن روزها هم مثل خانه فعلي من شش تا و هفت تا اتاق داشته بطور مثال ما خودمان در خانه پدري چهار تا عروس با هم زندگي مي كردند .كجا الان سراغ داريد كه زندگي بكنند و هنوز حرف ازدواج نشده سئوال مي شود داماد خانه دارد ؟؟؟؟نه خانه ندارد !!ولي آنروزها خدا شاهد است كه در خانه پدري ما چهارتا عروس با هم زندگي مي كردند و همه به نحو احسنت كار خانه را انجام مي دادند و حتي هم پدر خدا بيامرز م مي گفت :بايد سفره را يك جا بيندازيم همه دور هم باشيم و جدا جدا هم نبوديم وبا خوشي و خرمي و شادي كه آنزمانها بود اگر يكي 20 ريال كار مي كرد بعد از ظهر كه ميشد 3 تا پنج ريال پس اندازش بود حالا همه كم مي آورند و در پايان روز بدهكارند !!!!!!
و يك كارمند 200تا 500 هزار تومان دريافت مي كند و هميشه هم بدهكاراست ولي آن روز يك شعر باف دو تا توپ كار كه مي فروختند از شادي روي پاي خود بند نبودند و در پوست خود نمي گنجيدند .و همه چيز هم داشتند حالا هيچ چيز ندارند و يزد با شعر بافي زنده بود حالا كارخانه هاي بزرگ را احداث كردند و و كارخانه هاي كوچك را نابود و خودشان هم ورشكست!!!!!و فاتحه نساجي را خواندند
استاد خاطره جالبي براي گفتن اگر داريد منتقل خواهيم نمود :
البته زندگي همه اش خاطره است ويك چيزي يادم آمد و ربطي به موضوع ندارد ولي در زندگي من اثر گذار بوده :از شيخ بوشهري رحمه الله عليه شنيدم كه مي گفت با آقاي رسوليان كه از افراد خير و معروف يزد بوده عهد بسته بودند كه هر كدام زودتر فو ت نمودند و توانستند به خواب ديگري بيايد و از آن دنيا خبر بدهد ؟
و از قضا مرحوم رسولين فوت نموده و هفت روز بعد به خواب شيخ بوشهري مي آيد و شيخ بوشهري به او مي گويد كه آقا شما بايستي زودتر از اينها مي آمديد
و چرا دير كردي ؟مرحوم رسوليان در جواب مي گويد :هر چه كار انجام داده ايم يك كمي به حساب آمده چون يك كمي به خود باليديم كه كار خير انجام داده ايم و همين باليدن خودمان كه تشويق كردن ديگران از ارزشش كاسته .
سئوال كرده پس چه طور شد كه آمديد ؟؟
مرحوم رسوليان جواب مي دهد من اول شروع كار مستقل خودم بود وميرزاي خودم شده بودم و براي خود كار مي كردم و يك شب از نيمه گذشته بود كه درب منزلم به صدا در آمد باد برف هم مي آمد و سرماي شديدي بود
در را باز نمودم و با يك بنده خدا روبرو شدم كه روي خودش را از من گردانده و با خجالت تمام بدون اينكه به من نگاه كند بيشتر به خاطر خجالت بود .از او سئوال نمودم كه چه كار داشتيد ؟جواب داد كه همسرم در حال زايمان است و خانه ام خالي است دستم تنگ و اگر مي تواني به من كمكي كن ؟ مرحوم رسوليان ادامه داده كه :به داخل خانه رفتم و مقداري قند و چاي و نبات را برداشته و كل موجودي پولي ام در خانه هفت ريال بود كه آنهم را برداشته و به او داده و گفتم فعلا اين را بگير و اگر نياز داشتي فردا به حجره ام مراجعه كن و يا شب به همينجا بيا من در خدمتم .ان مرد در جواب مرحوم رسوليان گفته كه :من گرفتاريم با همين مقدار رفع شد و. خدا به حق محمد وقت گرفتاريت ،گرفتاريت را رفع كند و همين بود كه ترازروي اعمال ما را جابجا كرده و ما رد شديم و حساب و كتاب اين جا دقيق است و مو را از ماست مي كشند
خاطره اي از انقلاب برايمان تعريف مي كنيد :
عصر بود و رفتيم مسجد حظيره يزد براي نماز مغرب و عشاء و من وعده اي ديگر از كساني بوديم كه پاتوقمان حظيره بود از طرف ژاندار مري آنزمان فكر مي كنم رئيس آن بود كه آمده بود و به مرحوم آيت الله صدوقي گفت كه از مسجد خارج شويد كه مي خواهم درب را ببندم خدا رحمت كند حاج آقا صدوقي فرمودند كه من آمده ام نماز بخوانم ،و نمازم را مي خوانم و مي روم ؛رئيس ژاندارمري گفت كه يك كاري نكن كه من شالت را دور گرنت بيندازم و بكشمت بيرون پيرمرد!! حاجي آقا صدوقي كه شجاعتش مثال زدني بود در جواب گفت :تو هم كاري نكن كه من پيرمرد سيلي ات بزنم كه اينجا نتواني كه بلند شوي !! رئيس يا مامور ژاندارمري با بيسيم صحبت كرد و عده اي سرباز آمدند و مردم رفتند و هشت تا نه نفر ماندند (همانهائي كه پاتوقشان حظيره بود )*كه ايستاديم و نماز را به امامت حاج آقا صدوقي شروع كرديم و مردم هم كم كم اضافه شدند و سربازان هم هيچ عكس العملي را نشان ندادند و نماز مغرب و عشاء را خوانده ،و همه از مسجد خارج شديم كه نيرو هاي ژاندارمري آمدند و به درب حظيره قفل زدند و يك تانك هم مقابل حظيره مستقر نمودند و چند روزي گذشت كه يكي از انقلابيون كه به مهندس معروف بود از اصفهان آمد و و طريقه ساخت چهار پاره را به انقلابيون ياد داد وانقلابيون چهار پاره را ساخته و به بالاي ساختمان مقابل حظيره روي بام حمام بهائي ها رفته از طريق مغازه محمد علي خياط .
و از طريق اقاي صدوقي هم پيغام داده شد كه اگر تانك را از مقابل حظيره بر ندارند در گيري پيش خواهد آمد.ولي ژاندارمري زير بار نرفت و يادم هست آنزمانها بي سيم هاي با برد سيصد متر آمده بود كه به شكل نارنجك بود و مجددا حاج آقا صدوقي تماس گرفته و به آنها اعلام نموده بود كه سربازانتان را از اطراف تانك كنار ببريد كه مايل به لطمه دين سربازانتان نيستيم و اگر اتفاقي براي آنها افتاد مسئوليتش با خود شماست و ساعت دوازده پايان مهلتي بود كه به آنها داده شد و درست دوازده و يك دقيقه بود كه تانك روشن شد و دوستان انقلابي براي اينكه ژاندارم ها فكر نكنند تهديد تو خالي بوده يكي از چهار پاره ها را نزديك تانك انداخته و منفجر شد ،و چاله اي ايجاد شد به اضافه صداي مهيب انفنجار و تانك از مقابل حظيره رفت و چاله ايجاد شده همان شب توسط شهرداري پر شد و صبح هم آسفالت شد .
و در زمان انقلاب من چهل و هفت سالم بود و در حد توانم در اختيار انقلاب بوده و با رهبريت حضرت آيت الله صدوقي در يزد فعاليت مي نموديم و در جنگ تحميلي هم به مدت چهل و پنج روز با ماشينم در اختيار جنگ بودم .
در پايان لازم به ذكر است استاد غضنفر ملك ثابت يكدستگاه ترمه بافي دستي نيز در محل زندان اسكنر راه اندازي نموده كه در نوع خود بي نضير است و جزو معدود دستگاههاي بجا مانده از دوران طلائي ترمه بافي يزد است
با تشكر از فرزند ان استاد غضنفر ملك ثابت :رضا =حسين و تقي ملك ثابت كه در تهيه اين گزارش ما را ياري دادند
يزدفردا
مطالب مرتبط در يزدفردا :
كوچكترين دستگاه دارائي بافي سنتي توسط مبتكر يزدي ساخته شد (به همراه گزارش تصويري ) | |
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
پنجشنبه 26,دسامبر,2024